اهل خانه در خوابند؛ امشب اما چشمهایم نشانی از خواب ندارد. این سکوت شبانه فرصت خوبیست برای نوشتن از تو دایی محمود* جان. فرصت تا نیمه شبی قلم به دست بگیرم و با تو حرف بزنم. حال که قصد نوشتن از تو کرده‌ام خانه هم برای حضورت مهیا شده است! پنجره‌ها به شوق آمدنِ تو به روی نسیم ِ بیرون باز شده‌اند و عطر محبوبه‌های حیاط را میان اتاقم به ودیعه گذاشته‌اند! این نسیم خنک؛ وسطِ مهتاب شبی از شهریور ماه نود و هشت؛ یعنی تو سخاوتمندانه آمده‌ای تا با حضور ت؛ قلب پر تلاطم مرا جلا دهی. به احترامت دیوارهای اتاق قامت صاف کرده و ایستاده‌تر شدند!
و اما بعد؛
سلام من به تو و سلام خدا بر تو. خدایی که پاک و منزه است و افریننده نیکوترین افریده‌ها.
قصه؛ قصه‌ ی حسرت و نامه؛ نامه‌ ی غربت است
حسرت دختری که تو را هرگز ندید و نامه ی غربتِ دل در دلتنگی‌هایش. تو اما آن گلی هستی که به طرز اعجاز انگیزی میان دفتر من روئیده‌ای. تا برایم مثل یک دوست و راهنما باشی. و همدمی برای درد و دلهای من در آن معدود روزهایی که هیچ‌ کس را برای شنیدن حرفهایم و هیچ راه را برای آرام شدن قلبم نمیابم
اکنون با خود میگویم مگر میشود گل را ندید؟! گلها حتی اگر پرپر شوند و حتی اگر نشانی از گلبرگشان بر سنگواره‌های زمین نماند؛ اما بوی عطرشان تا آسمان خاکستری و تیره‌ رنگ شهر هم میپیچد چه برسد بر دروازه قلب‌هایی که یادشان میکنند.
دایی جان؛ از شما ممنونم که گاه به درد و دلهای من گوش میدهی و نمیرنجی و پشت آن قاب حتی گلایه هم نمیکنی!
این چنین دوستهایی مثل تو معدود و نایابند
دوستهایی که به صحبتهایت گوش میدهند؛ درک میکنند و نمیرنجند. دوستهایی مثل تو و هم‌رزم های تو
به رسم سپاس؛ دختر خواهر زاده ات بیست و
یکم شهریور ماه ۱۳۹۸

 

*تقدیم به شهید مفقود الاثر محمود رجایی

 


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آشنايي با تهويه مطبوع خدمات تاسیساتی تجهيزات تصفيه خانه هاي آب و فاضلاب آینه ام را برابر آینه ات می گذارم Get Updated IT Exams Dumps PDF James لینکدونی گروه - بانک لینک گروه و کانال